صحنههای غمانگیز حرکت آرام جمعیت انبوه در اتوبان صلاح الدین ایوبی در ساحل دریای مدیترانه و در کنار موجهای آرام...
جمعیتی که اول و آخرش پیدا نیست؛ از زن و مرد و کودک و پیر و جوان... در حالی که اشک شوق بازگشت به وطن بر گونههایشان جاری است، با دلی پر از شور و حماسه و امید ندای الله اکبر را به صورت دستجمعی سر میدهند، راه میهن را در پیش گرفتهاند؛ میهنی که نه خانه سالمی در آن مانده است و نه کمترین امکانات رفاهی؛ اما به هر حال نامش میهن است.
این دومین باری بود که ندای تکبیر را در غیر از مراسم عیدین میشنیدم؛ نخستین بار هنگامی بود که مجاهدان فاتحانه وارد مسجد اموی دمشق میشدند و دومین بار هم مردمی که پس از ماهها آوارگی و دربدری به وطن باز میگردند.
اسرائیل همه چیز را در این منطقه نابود کرد؛ شهر را غزه به تلی از خاکستر تبدیل کرد به طوری که بر اساس آمارها 74 درصد از شهر غزه ویران است. از تخریب منازل و زیرساختها و تأسیسات حیاتی مانند شبکههای آب و برق و انبارهای سوخت و مراکز امدادی مانند بیمارستان و درمانگاه و... همه و همه را ویران کرد؛ اما از انجام یک کار ناتوان ماند و آن درهم شکستن اراده پولادین این مردم مبارز بود.
ساکنان غزه خانههایشان را بهتر از گذشته خواهند ساخت و شهر را زیباتر خواهند کرد؛ چون ایمان و ارادهشان زنده است و آسیب ندیده است:
به وطنمان بازمیگردیم با این که همه چیزمان ویران شده است؛ به سوی اقوام و خویشانمان میرویم اگر چه بسیاری از آنان را از دست دادهایم و دیگر در میان ما نیستند... اما قرار است بر روی این خاک و در زیر این آسمان زندگی کنیم... میهنمان را دوباره میسازیم و آن را به دشمن نمیدهیم.
دوباره مــیسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم اگر چه با اســتخوان خویش
به وطنمان باز میگردیم؛ در اینجا میمانیم و همینجا میمیریم...
حسبنا الله ونعم الوکیل... الحمد لله علی کل حال...
دو کلیدواژهای که رمز پایمردی و استواری این مردم بود؛ کلیدواژههای که حرفهای زیادی برای گفتن دارند...
عباراتی که از اندوه عمیق و مصیبت جانکاه و در عین حال رضا و خشنودی به سرنوشت الهی حکایت دارند...
الحمد لله علی کل حال... کدام حال؟ حالی که نیاز به شرح و بیان ندارد و "رنگ رخسار از سر ضمیرش" حکایت میکند...
اسرائیل نشان داد که با جنگندههای اف 35 و بمبهای چن تنی میتوان محکمترین زیرساختها را ویران کرد؛ میتوان شهرها و آبادیها را در ظرف چند روز به تلی از خاک تبدیل کرد؛ اما این سلاحها هیچ نفوذی در اراده پولادین مردم این دیار ندارد؛ به عبارت دیگر اسرائیل در این 15 ماه خیط کاشت! در صحنه واقعی به هیچ یک از خواستههایش نرسید و نتوانست هیچ یک از شعارهایش را عملی کند و جز جنایت و خونریزی و ویرانی و بدنامی و لعن و نفرین جهانیان چیزی به دست نیاورد!
اما این مردم چیزهای زیادی از خود به جهانیان نشان دادند و حرفهای زیادی برای گفتن دارند:
تا پای جان بر سر عهدشان ایستادند و از وجبی از خاکشان دست نکشیدند.
ایمان و استقامتشان جهانیان را شوکه کرد و باعث شد تعدادی زیادی از طالبان حقیقت مسلمان شوند.
با اسیران به نحو احسن رفتار کردند به طوری که موجب تحسین آنان شد و حتی برخی از آنان مسلمان شدند.
پس از 15 ماه جنگ وحشیانه و نابرابر، حماس زنده و پویا ظاهر شد و صحنه تبادل گروگانها را به مانوری برای خود تبدیل کرد.
پس این همه خسارت جانی و مالی، سرانجام این حماس بود که شروط خود را بر دشمن تحمیل کرد و او را پای مذاکره کشاند.
پانزده ماه پیش وقتی حملات وحشیانه اسرائیل به نوار غزه آغاز شد، در اوج ناامیدی قلم به دست گرفتم و در رثای غزه نوشتم؛
از نگاه من بیتاب و زودفریب قضیه تمام شده بود و بر این باور بودم که سلاح کلاشنیکف در برابر جنگنده اف 35 چند روز بیشتر تاب نمیآورد...
اما من ناشکیب فقط یک روی سکه را میدیدیم و گذر ایام به من ثابت کرد که "هزار نکته باریکتر از موی اینجاست"...
ایمان و اراده مردم چیزی نیست که با سلاح - هر چند ویرانگر - درهم شکسته شود و پشیتبان این مردم کسی نیست که آنان را در نیمه راه رها کند.
جهانیان امروز از غزه درس عبرت آموختند:
مسلمان آموخت که دین و مقدسات چیزی نیست که به آسانی مورد معامله قرار گیرد.
غیرمسلمان آموخت که دفاع از آب و خاک و ناموس بخشی از انسانیت و گوهر وجودی او است.
دشمن فهمید که این خلایق انسانهای عادی نیستند که به هر بادی از جای کنده شوند.
همسایگان بیوفا آموختند که اگر مظلومان را رها کنند و از یاری آنان حتی با زبان دریغ نمایند، خداوند تنهایشان نخواهد گذاشت.
رسانهها دیدند که دروغپردازیهای پانزده ماهه آنها در برابر صداقت این مردم، چون برف خزان در زیر آفتاب تموز آب شد.
طرفداران و حامیان اصالت انسانیت فهمیدند که در برابر امور ناخواسته چه زود خود را میبازند و در صف جانبداران قرار میگیرند.
باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از برکات سحر است
این روزها مسلمانان حرفهای زیادی برای گفتن دارند؛ حقهای زیادی برای اثبات، شکوههای زیادی برای طرح کردن و صحنههای زیبایی برای نمایش دارند... ولی تاکنون فرصتش را نیافتهاند باشد که این بار ورق به سود آنان برگردد.
اما وطنم غزه عزت:
تحمل کن وطن این درد درمان میشود روزی و قــصر ظالمانت سـخت ویران میشود روزی
تحمل کن وطـن نام عـزیزت بهر ما کافیست بـرای دردهایت مـــیهن خــوبم خدا کـافیست
تحمل کـن وطن هر چند مـــیدانم پریشانی به سنگت میزنند از هر طرف یک مشت نادانی
نظرات